همه چیز از همه جا

عکس مطالب علمی هنری

همه چیز از همه جا

عکس مطالب علمی هنری

چقدر به یکدیگر بدهکاریم ؟




ایستاده‌ام توی صف ساندویچی که ناهار امروزم را سرپایی و در اسرع وقت بخورم و برگردم شرکت. از مواقعی که خوردن، فقط برای سیر شدن است و قرار نیست از آن چیزی که می‌جوی و می‌بلعی لذت ببری، بیزارم. به اعتقاد من حتی وقتی در باک ماشین را باز می‌کنی تا معده‌اش را از بنزین پر کنی، ماشین چنان لذتی می‌برد و چنان کیفی می‌کند که اگر می‌توانست چیزی بگوید، دست کم یک "آخ
یش!" یا "به به!" بود.

ادامه مطلب ...

شوالیه های هنر ایران چه کسانی هستند



"نشان هنر و ادب" یا شوالیه، به خاطر خلاقیت هنری یا ادبی و یا به خاطر مشارکت در تلالوی هنر و ادب، در فرانسه و در جهان به هنرمندان اعطا می شود.
این نشان از سال ۱۹۵۷ برای قدردانی و فعالیت هنرمندان در زمینه هنر و ادبیات اعطا می شود و محدود به شهروندان فرانسوی نیست.

ادامه مطلب ...

تبدیل خانه تاریخی ظهیرالاسلام به پارکینگ!



تبدیل خانه تاریخی ظهیرالاسلام به پارکینگ!
_______________________
سازمان تامین اجتماعی به ریاست سعید مرتضوی(متهم جنایات کهریزک) قصد دارد تا دو ماه دیگر خانه تاریخی ظهیرالاسلام منسوب به امام جمعه را که در مالکیت اداره املاک و مستغلات این سازمان است برای تبدیل به پارکینگ طبقاتی تخریب کند.

ادامه مطلب ...

قمرالملوک وزیری اولین زن خواننده ایرانی



یادمان " قمرالملوک وزیری " در سالروز درگذشتش
____________________
قمرالملوک وزیری متولد ۱۲۸۴ خورشیدی است و از وی به عنوان پرآوازه‌ترین خواننده زن موسیقی (سنتی)ایران یاد می‌شود.
قمرالملوک در تاکستان قزوین زاده شد. هنگام تولد پدر نداشت و در ۱۸ ماهگی مادرش هم از دنیا رفت و از این زمان تحت سرپرستی مادربزرگش که روضه‌خوان زنانه حرم ناصرالدین شاه بود قرار گرفت. او در جایی گفته‌است: «من مدیون تربیت اولیهٔ خودم هستم. چرا که همان پامنبری کردن‌ها به من جرأت خوانندگی داد.»

ادامه مطلب ...

نامه خداحافظی گابریل گارسیامارکز

گابریل گارسیامارکز به سرطان لنفاوی مبتلابودو می‌دانست عمر زیادی برایش باقی نیست. بخوانید چگونه
در این نامهٔ کوتاه از جهان و خوانندگان خود خداحافظی می‌کند:

«اگر پروردگار لحظه‌ای از یاد می‌برد که من آدمکی مردنی بیش نیستم و فرصتی ولو کوتاه برای زنده ماندن به من می‌داد از این فرجه به بهترین وجه ممکن استفاده می‌کردم. به احتمال زیاد هر فکرم را به زبان نمی‌راندنم، اما یقینا هرچه را می‌گفتم فکر می‌کردم. هر چیزی را نه به دلیل قیمت که به دلیل نمادی که بود بها می‌دادم. کمتر می‌خوابیدم و بیشتر رویا می‌بافتم؛ زیرا در ازای هر دقیقه که چشم می‌بندیم، شصت ثانیه نور از دست می‌دهیم. راه را از‌‌ همان جایی ادامه می‌دادم که سایرین متوقف شده بودند و زمانی از بستر بر می‌خواستم که سایرین هنوز در خوابند. اگر پروردگار فرصت کوتاه دیگری به من می‌بخشید، ‌ ساده‌تر لباس می‌پوشیدم، در آفتاب غوطه می‌خوردم و نه تنها جسم که روحم را نیز در آفتاب عریان می‌کردم. به همه ثابت می‌کردم که به دلیل پیر شدن نیست که دیگر عاشق نمی‌شوند بلکه زمانی پیر می‌شوند که دیگر عاشق نمی‌شوند. به بچه‌ها
ادامه مطلب ...